امروز صبح رفتم بهشت زهرا(سلام الله علیها). خیلی هوای رفیقامو کرده بودم.همینطور که داشتم میگشتم نگاهم افتاد به مزار شهید عیسی کره ای و بعد با اینکه ادرس قبر خیلی از رفبقام همراهم بود ولی میخواستم بدونم روزی امروزم چیه! دوباره داشتم میگشتم که چشمم افتاد به قبر شهید ناصر دواری .با این دو نفر توی عملیات کربلای ۲ بودم. عیسی کره ای

 

 

بعدش توی کربلای ۵ شهید شد وناصر دواری هم شب کربلای ۲ مجروح شد و بعدشم شهید شد.بازم سنگ قبر شهدا رو نگاه میکردم و میرفتم تا اینکه قبر یه شهید توجهم رو جلب کرد شهید ستار امینی. یاد  جزیره مجنون  و شهید حسین شعبانی و اون شبی که تا صبح جنازه شعبانی رو با علی کمیجانی

 

... یادش بخیر . ما شب کربلای ۲ چهار نفر بودیم که  یه خمپاره ۶۰ خورد ... حسن مقدم ناصر دواری سعید صدیق و من.

 

که اونا هر سه نفرشون شهید شدن و من ...

امروز به خیلی از شهدا  سر زدم :ناصر اربابیان

 

سید محمد

شهید  اسفندانی

و پیام عزیز

و با پیام و غلام و سید  کلی حرف زدم و خیلی چیزا رو بیادشون اوردم .

 

ای عزیزان رقص دیوان دیده اید من دیده ام     رقص نور تیر باران دیده اید من دیده ام

دشمنان را غرق اهن صف به صف             در مقابل دوستداران دیده اید من دیده ام

خیل یاران با نگاه خشم در میدان عشق          در دل اتش شتابان دیده اید من دیده ام

صبح روزی که تولد یافتند در جبهه ها          عاشقانه پاسداران دیده اید من دیده ام

در غروبش  جشن تکلیفی که حق               می گرفت از بهرطفلان دیده اید من دیده ام

صحنه منصور حلاج در میان مردمان    بر طناب دارمیزد بوسه یاران دیده اید من دیده ا

م